لیله الرغاِِئب

ساخت وبلاگ
دیشب بسی نمودم، در لیله الرغائب
هم آرزوی زیبا، هم آرزوی جالب
گفتم که ای خدایم، محبوب، بارالها
زحمت اگر نباشد، آدم نمای ما را
گفتا که با دعا نیست، آدم شدن پسر جان
سعی و تلاش کن تا آدم شوی نه حیوان
گفتم رسان به دستم، یک گونیِ پر از پول
از مخزنت بفرما، این مرحمت تو مبذول
گفتا که در خور شان، از ما بخواه چیزی
پول شما ندارد، ارزش دگر پشیزی
میخواستی اقلا، سکه دلار یا لیر
آن هم به قیمت روز، نه قیمت جهانگیر
گفتم گرسنه ام من، جانا بده تو دیگر
یک شقه گوشت از گاو یا بره یا نشد خر
گفتا که خواهی از من، درِّ گران و نابی
پررو شدی؟ به جایش، کن نوش جان گلابی
گفتم جوانم اما، ماندم عذب، عطا کن
یک همسر عفیف و، خوشگل ز بیخ تا بُن
گفتا مگر تو خود را، در آینه ندیدی؟
در ضایعان عالم، همواره کاندیدی
فوقش کنم به نامت ، یک دختر خسیسی
آن هم کچل و یا کور، یا مبتلی به پیسی
گفتم برای دولت، فکری بکن نگارم
تا سال چارصد من، تاب و توان ندارم
گفتا که پول خواهی؟ یا گوشت یا که همسر؟
اصلا بیا کنم من، آدم تو را سراسر

یاسر پناهی فکور

شعر روز زن...
ما را در سایت شعر روز زن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meysametammar بازدید : 80 تاريخ : شنبه 26 بهمن 1398 ساعت: 23:41