نفرین به ناکثان، بر قوم در به در، بر طیف بیهنر
آتش گرفته دل، از این همه شعار، ای داد و ای هوار
یک عده بیسواد، یک عده باسواد، کردند انتقاد
یاران فتنهگر، ماندند پای کار، ای داد و ای هوار
هرجا شنیده شد، انواعی از شعار، جز درد و رنج کار
از سوی عدهای مستغرق دلار، اي داد و اي هوار
مشغول غرغرند، یک عده پا به ماه، لبریز از رفاه
آبستن از یورو، سرشار از ویار، ای داد و ای هوار
برپا نموده اند، این قوم گیج و ویج، در ایذه یک خلیج
در بین همهمه، گم گشت اصل کار، ای داد ای هوار
گفتند مرد و زن، بر پرچم وطن، آتش نزن لجن
بیمار نابکار، حالا شدی نزار، ای داد و ای هوار
مزدور جیرهخوار، فیلی تو یا الاغ؟ چاق است your دماغ؟
کردی چرا فرار؟ ای بنگی خمار، اي داد و اي هوار
دیدیم ناگهان، مِن بعد اختشاش! تر بود بچه جاش!
گشتند زرد و زار، در رفتشان زوار، ای داد و ای هوار
با سنگمان زدند، از روی بام و پل، فتانههای خل!
آن عده قلیل، در لحظه فرار، ای داد و ای هوار
یک عده کاسهلیس، با چشمهای خیس،
گفتند با پلیس
ما را رها بکن سرکار استوار، ای داد و ای هوار
از بس شل و ولي، اي دولت خواص! اي گيج بيحواس
دنيا به پشت تو آخر شود سوار، اي داد و اي هوار
صد روزه داده ا و بر ما گزارشی، شخص سفارشی!
الشیخناالعزیز فی راس اقتدار، ای داد و ای هوار
ای قوم بیشمار! ۷۸ یه بار، ۸۸ دوبار
بازی تمام شد؛ وقتی شده سه بار، ای داد و ای هوار
✍بداههسرایان:
امیر معظمی گودرزی، سید محمدصفایی، یاسر پناهی فکور، حسن یاوری، ناهید رفیعی، رباب کلامی
موضوعات مرتبط: شعر ، گوناگون
برچسب : نویسنده : meysametammar بازدید : 100