شعر روز زن

متن مرتبط با «مالیات» در سایت شعر روز زن نوشته شده است

پول زور - مالیات

  • پس از قرنی زدی همراه بانو بر دل جادهتمام شب پی یک فست فودی کوچک و سادهنگاهت چارچشمی برمنوها خیره افتادهبه دنبال غذایی قدر رزقی که خدا دادهبه وقت رفتنت صورتحسابت گشته آمادهبده تا کوفت گردد جنس ارزان، مالیاتش رانشستی بر پرایدی لاکچری بی بوق و بی دندهمیان شیشه های پر ترک هم میزنی خندههر از گاهی که می گردد بلای جان رانندهحواله میدهی خیرات، بر اموات سازندهشنیدم باز فرمانش شده میزان و چرخندهبده جانم پس از تعمیر فرمان، مالیاتش رازکات مال را دادی همان اول سرخرمنحسابش از قرار اینکه دهی یک من ز هر ده منحساب خمس هم باشد جدا جانا به جان منبود یک پنجم سودت، نزن چانه بود متقناگر باقی نمانده از وجوهاتت سر سوزنکنون باید بپردازی پس از آن، مالیاتش رااگر چه گشته ای بیکار و در دالان بن بستیزدی چوب حراجی بر همه دارایی و هستیعیالت رفته و مشغول پوشک بستنت هستیبه هر ترفند از دست طلبکاران خود جستیگرفتی از ننه جان با فلاکت مبلغی دستی؟بده از پول دستی ننه جان، مالیاتش رافراوان گشته هر چیزی ز شیر مرغ تا انسانخر اصل از خود قبرس، شتر از کشور آلمانزچین زیپ و لحاف و زین و حتی زیره ی کرمانمربای هلو، زیتون، ژله، نارنگی از یونانمیان این فراوانی شده تولید یک فنجانبده از بعد تولیدت تو تاوان، مالیاتش راشفارش داده ای کیک تولد روز میلادت؟گرفتی جشن دامادی برای شاخ شمدادت؟نرفته سالگرد ازدواج و عقدت از یادتبه او گفتی که تو ش, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها