شعر روز زن

متن مرتبط با «بداهه» در سایت شعر روز زن نوشته شده است

بداهه طنز

  • بر روی دوش ما، یکباره شد سوار، ای داد و ای هواراز سمت انقلاب، تا عمق لاله زار، ای داد و ای هوارنفرین به ناکثان، بر قوم در به در، بر طیف بی‌هنرآتش گرفته دل، از این همه شعار، ای داد و ای هواریک عده بی‌سواد، یک عده باسواد، کردند انتقادیاران فتنه‌گر، ماندند پای کار، ای داد و ای هوارهرجا شنیده شد، انواعی از شعار، جز درد و رنج کاراز سوی عده‌ای مستغرق دلار، اي داد و اي هوارمشغول غرغرند، یک عده پا به ماه، لبریز از رفاهآبستن از یورو، سرشار از ویار، ای داد و ای هواربرپا نموده اند، این قوم گیج و ویج، در ایذه یک خلیجدر بین همهمه، گم گشت اصل کار، ای داد ای هوارگفتند مرد و زن، بر پرچم وطن، آتش نزن لجنبیمار نابکار، حالا شدی نزار، ای داد و ای هوارمزدور جیره‌خوار، فیلی تو یا الاغ؟ چاق است your دماغ؟کردی چرا فرار؟ ای بنگی خمار، اي داد و اي هواردیدیم ناگهان، مِن بعد اختشاش! تر بود بچه جاش!گشتند زرد و زار، در رفتشان زوار، ای داد و ای هواربا سنگمان زدند، از روی بام و پل، فتانه‌های خل!آن عده قلیل، در لحظه فرار، ای داد و ای هواریک عده‌ کاسه‌لیس، با چشم‌های خیس،گفتند با پلیسما را رها بکن سرکار استوار، ای داد و ای هواراز بس شل و ولي، اي دولت خواص! اي گيج بي‌حواسدنيا به پشت تو آخر شود سوار، اي داد و اي هوارصد روزه داده‌ ا و بر ما گزارشی، شخص سفارشی!الشیخناالعزیز فی راس اقتدار، ای داد و ای هوارای قوم بی‌شمار, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها